loading...

روزنوشته های علی محمدکیخسروکیانی

دوست دارم خاطره های خودرا با شما به اشتراک بگذارم

بازدید : 376
جمعه 15 اسفند 1398 زمان : 3:23

سلام wink

ام روز ظحر بعد از ابنکه ناحار خوشمزه‌ی مامان صادات را با پدر ومادرم وبا دوتا از برادر‌هایم خوردم من امروز یک غذای خوشمزه خوردم ما کارانی بود امروز مادرم توی غذا شاهکار کرده بود چون مادرم امرو ز دو نوع غذا درست کرده بود یک ماکارانی ساده ویکنوع کوکو ماکارانی درست کرده بود ومن از هر دوی آن‌ها خوردم وهر دوی

آن‌هارا دو ست داشتم بعد از غذا پدرم لباس‌های کاری اش راپوشید وبا ما شین از خانه رفت بی رون ومن با دو تا برادر‌هایم نشستم وفیلم سینمایی شبکه‌ی پویا وفیلم دیدیم واسم‌‌ان‌فیلم بی لینکی بی بود

بعد از آن فیلم ما رفتیم و خوا بی دیم وعصر که شد من بی دار شدم ودباره دوتا فیلم دیگر از پویا دی دم ویکم بعد عمویم به گو شی ‌ی من زنگ زد که بی یا و ماست و پنی ریکه مادرت گفته بود رااز من بگیر ومن با‌‌‌ای نکه

تلوییزیونداشتم مبدیدم با سختی لباس پوشیدم وقبل از رفتن یک شیرین عسل خوردم وبعد رفتم خا نه‌ی عمو مهدی

و بعد از یکم نشستن و سا یل را بر داشتم واز خانه‌ی عمو آمدم بی رون بع دلم خاست که یک سری به مادر بزر گم بز نم و زنگ زدم واز ما درم اجازه گرفتم ورفتم یک سری به مادر بزرگم زدم ومادر بزرگم از دیدن من خی لی خوش حال شد

وبه من غذای خوش مزه داد ومن خو ردم واز مادر بزرگم تشکر کردم وبه خانه آمدم

پشت هر سختی آسانی است

مسابقه عکاسی مستند cortona 2020
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 152
  • بازدید سال : 2227
  • بازدید کلی : 4853
  • کدهای اختصاصی