سلام
ام روز ظحر بعد از ابنکه ناحار خوشمزهی مامان صادات را با پدر ومادرم وبا دوتا از برادرهایم خوردم من امروز یک غذای خوشمزه خوردم ما کارانی بود امروز مادرم توی غذا شاهکار کرده بود چون مادرم امرو ز دو نوع غذا درست کرده بود یک ماکارانی ساده ویکنوع کوکو ماکارانی درست کرده بود ومن از هر دوی آنها خوردم وهر دوی
آنهارا دو ست داشتم بعد از غذا پدرم لباسهای کاری اش راپوشید وبا ما شین از خانه رفت بی رون ومن با دو تا برادرهایم نشستم وفیلم سینمایی شبکهی پویا وفیلم دیدیم واسمانفیلم بی لینکی بی بود
بعد از آن فیلم ما رفتیم و خوا بی دیم وعصر که شد من بی دار شدم ودباره دوتا فیلم دیگر از پویا دی دم ویکم بعد عمویم به گو شی ی من زنگ زد که بی یا و ماست و پنی ریکه مادرت گفته بود رااز من بگیر ومن باای نکه
تلوییزیونداشتم مبدیدم با سختی لباس پوشیدم وقبل از رفتن یک شیرین عسل خوردم وبعد رفتم خا نهی عمو مهدی
و بعد از یکم نشستن و سا یل را بر داشتم واز خانهی عمو آمدم بی رون بع دلم خاست که یک سری به مادر بزر گم بز نم و زنگ زدم واز ما درم اجازه گرفتم ورفتم یک سری به مادر بزرگم زدم ومادر بزرگم از دیدن من خی لی خوش حال شد
وبه من غذای خوش مزه داد ومن خو ردم واز مادر بزرگم تشکر کردم وبه خانه آمدم
پشت هر سختی آسانی است