loading...

روزنوشته های علی محمدکیخسروکیانی

دوست دارم خاطره های خودرا با شما به اشتراک بگذارم

بازدید : 1
دوشنبه 21 بهمن 1403 زمان : 13:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روزنوشته های علی محمدکیخسروکیانی

سلام

اسم من علی محمد است smiley

امروز ظحر بری مدتها وپس از هسابی قور زدن به جان مادرم بلا خره برا‌ی ناحار قذایی که پس از مدت‌ها توی رگم بود که آن کی نوع بادمجان بود را برا‌ی ما درست کرد وماهم باشوق واشتیاق فرا وان همه با هم نشستی م صر صفرهی نا حار ودا شتی م که آن غذا را می‌خو ردیم که آخر‌های ناحار پدرم که رسید گفت وایی دیرم شد ومادرم گفت کجا؟ می‌روی برا‌ی درس در سابقو ن وپدرم هم هرف مادرم راهم تعید کرد وگفت بلهکه من یکدفه گفتم من هم بیایم وپدرم هم خیلی مشتاقانه گفت بله بله که من در آن زمان از کرده ام پشیمان شدم ودر آنموقه به پدرم گفتم اگرلامزم نیست نمیام که پدرم گفت نه باید بیایی آنجا ومن باخدم گفتم کاش اسلا نگفته بودم crying

بعد با سرعت ناحارم را تمام کردم ورفتم لباس‌هایم را پوشیدم وبه امید کلاس کامپیرو تر آماده از اوتاق آمدم بیرون کهدیدم پدرم کلمن مان که خیلی خیلی بزرگبودرا برداشتهومب خواهد باخودمان باموتور بیا ورد من اولش شکه شدم ولی بعد با هر مسیبتی که بود آن وسنیچ را همراه خودم آوردم ورفتیم تا رسیدیم به آنجا وموقه‌‌‌ای که من وسا یل گذا شتم دستم شیکسه بو و سرخ بود ودستم خیلی درد میکرد چون کلمن خیلی زیاد از هد سنگین بود

موقای که کلا س پدرم شروع شده بود هرچه منتزر ماندم بروند سرا ق آموزش کامپیروتر هیش خبری نبود ویک کلاس دیگری بود ومن هسابی حوصله ام سر رفته بود البته کار‌هایی هم آنجا کردیم وبعداز کلاس وحرف زدن‌های پدرم با دوستاش که به نفع ن بود دباره باهزار سختی کلمن را باخودمان حمل میکردم که یک دفه یکی از فامیل‌هایمان را دیدیم که مقازه داشت و سرمقازه اش بود وما هم رف تیم یک سری بهشان زدیم وخیلی خوشحال شدند که نمی‌دانم کهچیشد که قرار شدما شوهر خاله‌ی پدرم را ببریم خانه ومن هم هیچ نزری دنددم وسه پشته رفتیم ومن هم روی جای خیلی بد متور نشسته بودم که هر دقیقه ممکن بود که بیوفتم ویک کلمن گنده‌‌‌ای دستم بو که اسلا نمی‌توانستم آن را نگه دارم وپشتم داشت داقون میشد تارسیدیم خانهی خاله‌ی پدرم که خیلی دوسدشان داشتیم وپدر آن جانمازش را خواند ویک چایی خوردی م ودم آمدن خله جیبم را از شکلات پر کرد وامدیم خانه

پس گاه باید برای کمک کردن سختی‌های بسیار را تحمل کنیم وبا هر شرایطی که داریم برا‌ی کمک کردن کنار بیاییم ورازی باشیم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۵

علی محمد کیخسروکیانی

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 7
  • بازدید کننده امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 41
  • بازدید سال : 110
  • بازدید کلی : 5023
  • کدهای اختصاصی